نماینده تبریز و داستان سلطان، رعیت و مهاجر

درباره فیلم کوتاهی که وضعیت فعلی ما را منعکس می کند

آفتاب نیوز :

علی ورامی، روزنامه نگار همه میهن نوشت: به نظر می رسد «احترام به حضور دیگری» بهترین و قابل اعتمادترین تعریف ادب در فلسفه اخلاق باشد. «سواد» یکی از بحث برانگیزترین مفاهیم در فلسفه اخلاق است. «آندره اسپونویل، فیلسوف مدرن فرانسوی» در کتاب «رساله‌ای کوچک در فضیلت‌های بزرگ» درباره اینکه آیا آداب را می‌توان فضیلت به حساب آورد یا خیر؟

به نظر او ادب گاهی گمراه کننده است. چه بسا زن و مردی که زشتی های متفاوتی دارند که زیر پوشش نجابت خود را متفاوت نشان می دهند. برخی از فیلسوفان معتقدند که این ادب خود می تواند تبدیل به یک فرد نابینا شود. وقتی ریاکارانه انجام شود. وقتی فردی تظاهر به چیزی می کند که نیست.

از این نظر شاید نماینده ای که این روزها بشقابش از پشت بام افتاد و فیلم حضورش در جمع معلمان و شبکه های اجتماعی به شوخی تبدیل شد، اهل فضیلت باشد. او شخصی را که بود نشان می دهد. که من شما مردم هستم نه به عنوان کسانی که به من رای دادند و مرا حافظ منافع خود انتخاب کردند، بلکه شما به عنوان یک رعیت کوچک و من پادشاه هستم.

شاید نماینده محترم این گونه فکر کرده و این فکر را عملی کرده است. به همین دلیل در این شرایط حداقل تقصیر ریا نداشت. نمی دانم در موقعیت های دیگر هم که در مقابل رئیس و کسانی که قدرت بیشتری از او دارند همین رفتار را دارد یا نه. اگر جلوی آنها اینطور باشد برای او خوب است، اگر نه، نه چیز دیگری.

باز هم در رابطه با معنای اول ادب یعنی احترام به حضور دیگری، رفتار نماینده محترم نه به عنوان نماینده مجلس، بلکه به عنوان یک انسان در برخورد با انسان دیگر از هر دو ادب به دور است. و زیبایی در عرض چند دقیقه، نماینده تقریباً تمام کار خود را انجام داد. روی کاناپه بازی می کند، تخم مرغ می شکند، دندان هایش را تمیز می کند و… با تمام دست و پا می گوید حوصله تو و این بحث ها را ندارم. این بنده خداست که چگونه بگویم هر چه زودتر این اختلاف را تمام کن و بگویم تو و شکایتت برای من مهم نیست. او با رفتار خود اطرافیان را که در اطرافش هستند و تکلیف بومی خود را مطالبه می کنند کاملاً انکار می کند و گویا آقای نماینده از سر ناچاری نشسته است نه به خاطر وظیفه ذاتی.

این رفتار معتدل نماینده یک ایراد بزرگ دیگر هم دارد و دنیا را بدتر می کند. هر زشتی دنیا را زشت می کند و هر فضیلتی قطعا زیباتر است. در این میان ادب دنیا را زیباتر می کند و یا از زشتی آن می کاهد، در یک لحظه تاثیر صوتی و بصری بر جای می گذارد و طبیعتا هر چه از آن دور می شویم، دنیا خشن و زشت تر می شود تماشا کنید. دوباره این صحنه زشت؟ این افراد ناامیدانه ترین مشکلات زندگی خود را بیان می کنند و شنوندگان آنها به دنبال باقی مانده اسپرم در دندان های خود هستند.

متاسفانه نماینده تنها بازیگر این جنگ زشت نیست. مردمی که مظلوم هستند حالا مرز دیگری باز کرده و به مردم دیگر ظلم می کنند. راستش معلم بیچاره می گوید من مهاجر هیچ کشوری نیستم.

او می خواهد ثابت کند که شهروند و دارای حقوق است و به همین دلیل دست به انکار دیگری می زند. عیبی ندارد. مگر نگفت: «الناس علیدین ملوکم». وقتی نماینده ای که حداقل روی کاغذ و از نظر تئوریک باید با این شهروند برابرتر باشد و رفتاری سلطانی داشته باشد، چگونه می تواند از این وضعیت شدید طبقاتی دوری کند؟ چرا نمی گوید که ثابت کند از دیگران متفاوت و درست تر است؟ من کارگردان های بزرگ زیادی را نمی شناسم که بتوانند در یک صحنه وضعیت سلسله مراتب طبقاتی را طوری به تصویر بکشند که مردم نگویند او ما را بدنام می کند و به ما ظلم می کند.

Kelvin Ashley

حل کننده مشکل متعصب سفر مادام العمر. بت نوجوان آینده. علاقه مندان به اینترنت آماتور.

تماس با ما